ابوعلی مسکویه و دوستی
1403-03-23
این یادداشت اثر دکتر سعید حسن زاده؛ پژوهشگر مرکز مطالعات علم و اجتماع معنا است و در شماره هشتم فصلنامۀ رهیافت اندیشه به چاپ رسیده است.
دوستی یکی از مباحثی است که اندیشمندان مسلمان در طول تاریخ به آن پرداختهاند؛ در برخی کتب حدیثی مانند کافی ابوابی درباره دوستی، همنشینی و رفاقت وجود دارد (کلینی، 1429، ج4: 684- 688). همچنین در بسیاری از آثار فلسفی و به خصوص آثار فلسفی در حوزه حکمت عملی به این مسئله پرداخته شده است. به عنوان مثال ابوحیان توحیدی (310-414 ه.ق) رسالهای با عنوان الصداقة و الصدیق تألیف کرده است. او علاوه بر این اثر، در المقابسات به دوست، چیستی دوستی، فلسفه عشق و مباحثی از این قبیل پرداخته است (توحیدی، 1347: 359). اخوان الصفاء (قرن 4 ه.ق) نیز در رسائل خود مسائلی درباره دوستی و آداب آن بیان کردهاند (اخوان الصفاء،1412، ج4: 41). شهرزوری (قرن 7 ه.ق) نیز در رسائل الشجرة الالهیة ذیل سیاست مدن به فضیلت دوستی و آداب آن پرداخته است. (شهرزوری، 1383، ج1: 596)
ابوعلی مسکویه (م 421 ه.ق) فیلسوف، پزشک، مورخ و ادیب پرآوازه ایرانی یکی دیگر از اندیشمندان مسلمانی است که درباره دوستی سخن گفته است. او چند فصل از اثر اخلاقی خود با نام تهذیب الاخلاق را به دوستی اختصاص داده است. در این یادداشت با استفاده از این اثر مروری اجمالی بر اندیشه مسکویه درباره آداب دوستی و دوستیابی مینماییم.
دوستی و انواع آن
دوستی گونهای از محبت است که نمیتواند به افراد زیاد تعلق بگیرد و تفاوت آن با عشق این است که عشق محبت بسیار شدید است و تنها به یک نفر تعلق میگیرد. از آنجا که محبت میتواند بر اساس لذت، منفعت و خیر شکل بگیرد دوستی نیز میتواند بر مدار لذت، منفعت و خیر بنا شود و باقی ماندن و از بین رفتن آن نیز بر همین مدار است. به عنوان مثال دوستی کودکان بر اساس لذت است و از این رو سریع شکل میگیرد و سریع از بین میرود. دوستی پیران بر اساس منفعت است و اگر منافع مشترک آنها زیاد و طولانی باشد دوستی آنها نیز طولانی میشود. اگر امید به وجود منفعت مشترک از بین برود دوستی آنها نیز از بین میرود. دوستی بین افراد نیکو و طالب خیر برای رسیدن به خیر است و از آنجا که خیر و خوبی تغییری نمیکند این دوستی نیز باقی است.
دوستی بر اساس لذت و منفعت میتواند بین همه انسانها شکل بگیرد حتی انسان نیکو و طالب خیر میتواند بر مبنای لذت و یا منفعت با انسانی ناصالح دوست شود. اینگونه دوستیها با از بین رفتن لذائذ و منافع از بین میرود و غالباً به سبب همراهی در یک مکان پدید میآید. انسانهایی که با هم در یک مکان هستند به سبب انس و الفت به یکدیگر به هم محبت پیدا میکنند و دوست یکدیگر میشوند. (مسکویه، 1985: 114-166)
مبنای دوستی دو دوست میتواند متفاوت باشد؛ مثلا یکی از روی لذت و دیگری برای رسیدن به منفعت دوست شود. در اینگونه دوستیها گلایه و شکایت پیش خواهد آمد چرا که آنکه دنبال لذت است در خواستههای خود تعجیل مینماید و آنکه دنبال منفعت است پا به پای دیگری نیست و کم پیش میآید که خواستههای آن دو همراه شود. مسکویه همه محبتها و دوستیهایی که سبب محبت هر طرفِ دوستی با دیگری فرق دارد اینگونه میداند که در آنها احتمال گلایه، توبیخ و سرزنش زیاد است. هر یک از اینگونه دوستان از دیگری خواسته ای متفاوت دارد و تأثیر در پاسخ به آن خواسته سبب گلایه و مانند آن میشود. محبت و دوستی بین رئیس و زیردست، غنی و فقیر و عبد و مولی از این قبیل است. (همان: 120)
دوستی طالبان خیر که برای رسیدن به لذت و یا برای کسب منفعت نباشد بلکه برای رسیدن به خیر و کسب فضیلت باشد از آفت مذکور در امان است. خیرخواهی این دوستان کثرت آنها را از بین میبرد و در تعریف این دوستی میتوان گفت: «دوستْ دیگری است که خود تو است». در نگاه مسکویه به دوستی نوجوانان، عوام و کسانی که حکیم نیستند اعتمادی نیست چرا که ایشان یا برای لذت و یا برای منفعت دوستی مینمایند، اغراض صحیحی ندارند و بی خبر از خیر حقیقی میباشند. (همان: 120-121) در مقابل، انسان عاقل و طالب خیر از آنجا که به دنبال خیر است، هرچه انجام میدهد برای خود است و دوست را خود میداند و خیر خود را نزد او میجوید. چنین کسی در دوستی خیانت نمیکند و شایسته دوستی است. مسکویه درباره خیانت در دوستی میگوید خیانت و فریب در دوستی و محبت بدتر از خیانت و فریب در درهم و دینار است و همانگونه که درهم و دینار تقلبی به سرعت از بین میروند، دوستی و محبت تقلبی و فریبکارانه نیز به سرعت از بین میرود. (همان: 125)
ارزش دوستی
در نگاه مسکویه خوشبخت و سعادتمند کسی است که دوستان حقیقی داشته باشد و در رساندن خیر به آنها تلاش نماید تا از این طریق کمالی را که در تنهایی نمیتواند بدست آورد کسب نماید. او با دوستان خود خوش است و دوستان با او. این خوشی و لذت لذتی باقی و الهی است که از بین نمیرود و تغییر نمیکند. اینگونه دوستیها در عالم بسیار کم است. در مقابل دوستیها ناشی از لذات حیوانی و منافع بسیار زیاد است و انسان باید به مقدار کمی از این دوستان بسنده کند همانگونه که در غذا به مقدار اندکی از ادویه و نمک بسنده مینماید. هرچند دوستی اول نادر است، انسان برای کسب فضیلت باید با همه به خوبی معاشرت کند، با کرامت دیدار نماید و با سیره و منش یک دوست حقیقی رفتار کند. انسان طالب خیر و فضیلت در تعامل با آشنایان خود به منزله یک دوست حقیقی رفتار میکند هرچند دوستی حقیقی بین آنها نباشد. (همان: 130)
مسکویه در بیان ارزش دوستی کلامی از ارسطو و سقراط نقل مینماید که قابل توجه است. ارسطو درباره دوستی گفته است: «انسان هم در حال خوب و هم در حال بد نیازمند دوست است. در حال بد نیاز به کمک دوستان دارد و در حال خوب نیاز به انس به دوستان و احسان به آنها دارد.» مسکویه این سخن را اینچنین ادامه میدهد که پادشاه بزرگ نیازمند دوستانی است که به آنها احسان و نیکی کند همانگونه که فقیر نیازمند دوستانی است که به او کمک و احسان نمایند. سقراط نیز درباره دوستی بیان کرده است: «من از کسانی که به فرزندان خود اخبار پادشاهان، اتفاقات ایشان، جنگها، دشمنیها، انتقامها و قیامها را آموزش میدهند ولی به ذهن آنها خطور نمیکند که درباره دوستی، انس و الفت و خیرهای ناشی از محبت و انس سخن بگویند تعجب میکنم. هیچ کس نمیتواند بدون دوستی و محبت زندگی کند هرچند تمام دنیا به سمت او باشد. اگر کسی گمان کند که دوستی چیز کوچکی است، خود او که چنین گمان کرده است کوچک است، البته اگر بتوان او را موجود فرض کرد... به باور من دوستی از گنجهای قارون و ذخائر پادشاهان و جواهرات و هر آنچه که اهل زمین به دنبال آن هستند با ارزش تر و با اهمیت تر است...» (همان: 131)
آداب دوستیابی
مسکویه با عبارات مختلف تذکر میدهد که انسان در انتخاب دوست باید بسیار دقت کند تا مانند کسی نشود که گمان کرده گوسفند چاق و پرگوشتی خریده است در حالی که گوسفند دارای ورم به او فروختهاند. مسکویه به این حقیقت تنبه میدهد که انسان در مقایسه با حیوانات بهتر میتواند تصنعی رفتار کند و آنچه حقیقتی ندارد را اظهار نماید؛ انسان بخیل میتواند در شرایطی بخشش نماید تا جواد به نظر برسد و انسان ترسو میتواند در مواردی به گونه ای رفتار کند تا شجاع به نظر آید. علاوه بر اینکه فردی که میخواهیم با او دوست شویم ممکن است خلاف باطن و حقیقت خود رفتار کند، ممکن است خود ما در تشخیص اشتباه کنیم مانند کسی که آشنایی با گیاهان ندارد و ممکن است یک گیاه را به گمان اینکه مفید است بخورد و بعد از خوردن متوجه شود که گیاهی تلخ و بلکه سمی بوده است. بنابراین باید در انتخاب دوست دقت نمود تا در دام دوستان دروغین و مکاری که خود را در چهره اهل فضیلت و خیر نشان میدهند نیفتیم. مسکویه به نقل از سقراط آدابی را برای انتخاب دوست بیان میکند. هنگام انتخاب دوستی به نکات ذیل باید توجه کنیم:
1. تحقیق از تعامل او در کودکی با والدین، برادران و نزدیکان؛ اگر در تعامل با آنها صالح بود به صلاح و خوبی او امید است و اگر با آنها ناصالح بود از او پرهیز شود.
2. تحقیق از رفتار او با دوستان قبلی؛ اگر در تعامل با آنها صالح بود به صلاح و خوبی او امید است و اگر با آنها ناصالح بود از او پرهیز شود.
3. بررسی وضعیت او را در نسبت با کسی که به او نعمتی داده است؛ آیا او قدردان آن نعمت هست و یا در مقابل نعمت ناسپاسی کرده است؟ مراد از شکر و قدردانی جبران کامل نعمت نیست چرا که ممکن است کسی توانایی جبران کامل را نداشته باشد بلکه مراد این است که آیا قصد جبران دارد و یا اینکه نعمتی که به او رسیده را غنیمت میشمارد، حق خود میداند و حتی از قدردانی زبانی دریغ میکند. هیچ بهانه ای برای ترک قدردانی زبانی و تمجید از فرد نعمت دهنده وجود ندارد. از این رو اگر کسی از این کار هم دریغ کرد نسبت به نعمت کافر و ناسپاس است.
هیچ چیزی در رساندن عذاب و دشواری به انسان مانند کفر و ناسپاسی نیست و هیچ چیزی در جلب نعمتها و بقای آنها مانند شکر و قدردانی نعمت نیست. پس ببینیم با چه کسی میخواهیم دوست باشیم؟ کسی که مستعد عذاب و دشواری است یا کسی که مستعد نعمتهای جدید و بقای آنهاست؟
4. بررسی وضعیت او درباره میل به راحتی و سستی در کارهایی که به او بهره ای میرساند. سستی و میل به راحتی اخلاق ناپسندی است که سبب میل به لذت و سستی در ادای حقوق واجب میشود.
5. تحقیق و بررسی دقیق درباره با محبت و حرص او به طلا و نقره؛ آیا او به این امور محبت زیادی دارد و بر آنها حریص است و یا اینکه آنها را کوچک میشمارد و ارزش زیادی نزد او ندارند؟ بعضی از کسانی که در ظاهر به یکدیگر محبت میورزند هنگامی که بین آنها معامله ای با این دو جسم (طلا و نقره) انجام میشود مانند سگان زوزه میکشند، بداخلاق میگردند و رابطۀ به ظاهر محبت آمیز آنها به دشمنی تبدیل میشود.
6. تحقیق درباره محبت و شوق او به ریاست و برتری جویی. کسی که برتری، غلبه، استیلا، رئیس و مهتر شدن و مانند آنها را دوست دارد در دوستی و محبت انصاف نمیورزد و اگر با او مانند خودش رفتار شود ناراضی میگردد. چنین شخصی خودبینی، خودپسندی و تکبر دارد، دوستانش را کوچک میشمارد و میخواهد بر آنها برتری جوید. با این وضعیت دوستی و خیرخواهی باقی نمیماند و رابطه با چنین شخصی به دشمنی و کینه بسیار تبدیل خواهد شد.
7. بررسی اشتغال او به موسیقی طرب آمیز، لهو و لعب و شنیدن جوک و شوخی. کسی که به چنین اموری مشغول است از کمک و همراهی دوستان باز میماند و از جبران نیکیها و تحمل سختیها دوری میکند.
اگر فردی را یافتیم که از همه خصلتهای منفی مذکور پاک و مصون بود باید به او اشتیاق داشته باشیم، او را حفظ کنیم و به او اکتفا کنیم. مسکویه تذکر میدهد که توجه به ویژگیهای مذکور نباید به حدی باشد که انسان عیوب کوچک دیگران را دنبال کند تا جایی که هیچ شخص خالی از عیب باقی نماند و انسان نیز دوستی نیابد. بلکه باید از عیوب کوچکی که هیچ کسی از آنها پاک نیست چشم پوشی کنیم و به عیوب خود توجه نماییم. اگر خود ما دارای عیبی هستیم، باید آن عیب را در دیگران نیز تحمل کنیم. (همان: 132-134)
مسکویه درباره آفت دوستی با دوستان زیاد اینگونه میگوید که دوستان زیاد سبب میشود انسان نتواند حقوق همه آنها را ادا کند و ناچار میشود که در برخی از امور و وظایف کوتاهی کند. علاوه بر این داشتن دوستان زیاد سبب میشود انسان دارای حالات متضاد و مختلف شود مثلا گاهی کمک به یک دوست این است که با خوشی و شادی او خوش و شاد باشد و همزمان کمک به دوست دیگر این است که با غم او غمگین باشد. (همان: 134)
آداب دوستی
مسکویه برای حفظ و ارتقای دوستی آدابی بیان کرده است. این آداب بدین شرح است: 1. مهربانی و دلجویی زیاد، 2.کوچک نشمردن حقوق دوست حتی حقوق کم او، 3. ملاقات دوست با روی باز و اخلاق خوش، 4. اظهار آنچه سبب اطمینان به محبت و دوستی میشود از طریق چهره و رفتارها، 5. اظهار سرور و شادمانی با همه اعضای ممکن بدن در هنگام ملاقات دوست، 6. انجام رفتارهای فوق با دوستان، فرزندان و هرکسی که دوست به او محبت دارد، 7. مدح و ثنای صادقانه دوست تا جایی که به چاپلوسی نرسد، 8. همراهی دوست در خوشی و گشایش و واجب تر از آن همراهی دوست در سختیها و مشکلات، 9. همدردی و همراهی مناسب در شرایط سخت و مشکلات، 10. اطلاع پیدا کردن از نیازهای دوست و حل آنها پیش از آنکه دوست به صراحت و یا به اشاره درخواست کند، 11. همراه کردن دوستان با خود در صورت رسیدن به منزلت و یا مال زیاد، 12. جذب دوست و توجه بیشتر به او در هنگامی که از انسان دور شود و نسبت به تعهدات خود کوتاهی کند، 13. پرهیز از جدال و ستیزه؛ جدال و مراء محبت را از ریشه میکند، سبب اختلاف و دوری است و با وجود آن امیدی به بقای محبت و انس نیست. 14. پرهیز از بخل ورزیدن نسبت به علم، هنر و توانایی خود. با بخل در علم، هنر و مانند آنها دوستی و محبت باقی نمیماند. 15. جلوگیری از ذکر عیب دوست و تحقیر او در جمع، 16. همراهی سنجیده و نه شدید و خشن با عیب دوست در راستای برطرف کردن آن. چشم پوشی و عدم توجه به عیب دوست نوعی خیانت به اوست بلکه انسان باید در صدد برطرف کردن عیب دوست خود باشد. 17. پرهیز از سخنچینی و گوش دادن به سخنچین. باید توجه داشت برخی از انسانهای پلید و شر در قالب خیرخواهی اخبار دوستان را با تحریف نقل میکنند تا بین آنها اختلاف ایجاد کنند (همان: 134-139).
منابع
اخوان الصفاء (1412) رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت: الدار الاسلامیة
توحیدی، ابوحیان علی بن محمد (بیتا) الصداقة و الصدیق، دمشق: دارالفکر
توحیدی، ابوحیان علی بن محمد(1347) المقابسات، مصر: المطبعة الرحمانیة
شهرزوری، محمد بن محمود (1383) الشجرة الالهیة في علوم الحقائق الربانیة، تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
کلینی، محمد بن یعقوب (1429) الکافی، قم: دار الحدیث
مسکویه، ابوعلی (1985) تهذب الاخلاق، بیروت: دارالکتب العلمیة
- برگرفته از فصلنامه رهیافت اندیشه